به گزارش مشرق، موضوع «حکومت اسلامی در عصر غیبت» یکی از پُرچالشترین و مهمترین مسائل فقهی و کلامی معاصر است که همواره توجه خِیل کثیری از پژوهشگران را به خود جلب کرده است، لذاست که نظریه ولایت فقیه نیز در همین راستا در فقه سیاسی شیعی ظهور و بروز چشمگیری یافت.
هرچند کمال اندیشه سیاسی شیعه با ظهور انقلاب اسلامی در قرن بیستم و عصر سیطره مدرنیسم توسط امام خمینی (ره)، به اوج خود رسیده و پا را از نظر فراتر گذاشته و جامه عمل به تن کرد، اما قرنها قبل از ایشان، تعداد قابل توجهی از علما و اعیان مذهب شیعه درباره ولایت فقیه و حکومت در عصر غیبت در آثار مکتوب خود به طور مستقیم و غیرمستقیم به تحقیق و بررسی پرداختهاند، به طوری که با پیگیری این آثار برای ولایتفقیه، اصالت درخور توجهی را پیدا خواهیم کرد.
شیخ مفید؛ مقدمه امام خمینی
جناب «محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی» مشهور به «شیخ مفید» فقیه، محدث و متکلم شهیر شیعی قرن چهارم و پنجم هجری، از برجستهترین و بنا به برخی تعبیرات اولین نظریهپرداز ولایت فقیه در عصر غیبت است. نظریهای که به گواه اسلامپژوهان غربی در روند انقلاب اسلامی سال ۵۷ منصه ظهور یافت و به بار نشست. اگر فیلسوفی چون میشل فوکو، اسلام را تنها راه مبارزه با لیبرالیزم در ایران تحلیل میکند، بیشک بخش اعظم ظهور این مبارزه در ساحت سیاست و اندیشه سیاسی مردم ایران به مثابه معتقدین به اسلام است.
تمیمه بیگم دائو و تحلیل سیر مفید تا خمینی
«تمیمه بیگم دائو» مستشرق انگلیسی که سابقه تدریس در مراکز معتبر علمی چون دانشگاه «کمبریج» را داراست، در کتابی با عنوان «شیخ مفید» مینویسد: «[شیخ] مفید در روند مشروعیت بخشی نقش اجتماعی علما سهیم بود، روندی که در زمان ما به آموزه آیت الله خمینی منتهی شد. بر پایه این آموزه در زمان غیبت امام، حاکم آرمانی ولیّفقیه است.» در همین راستا یکی از قدیمیترین اسناد و آثاری که در آن به مقوله ولایت فقیه اشاره شده و چند کلامی پیرامونش جناب شیخ قلم فرسایی کرده کتاب فقهیِ «المقنعه» است. او در این کتاب، در باب امر به معروف و نهی از منکر، پس از بیان مراتب این فریضه، وقتی به بالاترین مرحله، یعنی کشتن و صدمه زدن میرسد، میگوید: «مسئله اجرای حدود الهی، مربوط به سلطان و حاکم اسلامی است که از سوی خداوند متعال نصب میشود. اینها عبارتند از امامان هدایت از آل محمّد (ص) و کسانی که ائمه؛ آنها را به عنوان امیر یا حاکم نصب کنند و یا ائمه اطهار به فرض امکان آن، این وظیفه را به فقهای شیعه و پیرو خود واگذار کردهاند.»
دستهبندی حکام از منظر مفید
در قاموس فکری شیخ مفید «حاکم اسلامی» بر سه دسته اطلاق میشود:
۱- امامان معصوم که منصوصاً و مستقیماً از سوی خدای تعالی تعیین و مشخص شدهاند.
۲- حاکمانی که توسط ائمه معصوم برای اجرای احکام و سیاسات های اسلامی گماشته شدهاند (نوّاب خاص).
۳- فقها و علمای شیعه (نوّاب عام).
البته شیخ توجه دارد که چه بسا برای فقیهان شیعه امکان عمل به این وظیفه الهی فراهم نشود کما اینکه قرون متمادی این شرایط برای فقها فراهم نشد و این سری آموزههای فقهی تنها در ساحت نظر بررسی میشد، لذا ایشان با قید «با فرض امکان»، به این مطلب اشاره میکند و سپس در ادامه میفرماید: اگر فقیهی بتواند حدود الهی را در مورد فرزندان و غلامان خود جاری کند و از سلطان جور و حاکم ظلم بر این مطلب خوف ضرری نداشته باشد، باید آن را اجرا کند.
هرمنوتیک ناگفتهها
شیخ مفید معتقد است احکام و تکالیف شخص «مکلّف» در عصر غیبت، هیچگاه نباید تعطیل شود. پس شیعیان و در رأس آنان علمای شیعه باید حتیالامکان در راستای اجرای احکام اسلامی در زمینههای مختلفی چون «اجرای حدود»، «امر به معروف و نهی از منکر» و حتی «جهاد با کفار» اقدامات و تدبیرات لازم را به جا آورند. او این مسئله را تا جایی پی میگیرد که برای اجرای قوانین اسلامی با شرایطی و قیودی همکاری با حکام ظلم و جور را نیز جایز میشمارد، شیخ در المقنعه تصریح میکند که «این امر (اجرای حدود) واجبی واضح بر کسی (یعنی فقیه) است که قدرت حاکمه او را برای این کار نصب کند، یا سرپرستی گروهی از رعایای خود را به او بسپارد. پس او باید به اقامه حدود الهی و اجرا و تنفیذ احکام شرعی و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد با کافران بپردازد.» یعنی اگر سلطان جائری به طور مثال فقیهی را منصوب به اجرای حدود کرد و شرایط به نوعی بود که امکان اجرای حق است، بر فقیه واجب است که در این راستا عمل کند.
مسأله ظریف و قابل توجهی که در سطور بالا درباره همکاری با دستگاه جور برای اجرای حدودِ به حق الهی گذشت به وضوح نمایان میکند که عدم تصور امکان تشکیل حکومتی شیعی به حدی قوی بوده است که در اندیشه شیخ مفید گویی اقامه حق، فقط و فقط از طریق دستگاه حکومت جائر امکان پذیر است. آن «ناگفته» شیخ مفید را اینطور میتوان کشف کرد که وقتی بر مکلّفین یاری رساندن به منصوب جائر برای اقامه حق واجب است، پس در صورت وجود شرایط و امکان برپایی حکومتِ حقِّ شیعی، تلاش برای اجرای حق زیر سایه چنین دستگاه حاکمیتی «اولی» است؛ اما اختناق علیه شیعیان و در اقلیت بودن آنان به شکل مطلق این احتمال را برای شیخ مفید به حداقل خود رسانده است.
طرفدارن اسلام حداقلّی و سکولار، چنین نگاهی را القا میکنند که بهدستگیری حکومت توسط فقها و شیعیان در عصر غیبت مسئله جدیدی است که اسلاف علمای شیعه بدان توجهی نکردند، فلذا موضوعیت چنین اسلامی حداکثری نباید برایمان چندان مهم باشد، اما نکتهای که این طیف دانسته یا نادانسته بیان نمیکنند این است که با توجه به شرایط سخت شیعیان و به خصوص علمای مذهب (چرا که مقوله سیاست و اجتماع مستقیماً با حاکمیت عباسی در ارتباط است)، در کنار آنچه آنان صریحاً در مورد حکومت در عصر غیبت و ولایت فقها گفتهاند، بخش قابل توجهی از اندیشه سیاسی و اجتماعی این دانشمندان را میتوان در لابهلای هرمنوتیک ناگفتها پیگیری کرد و ازین طریق به اصالت مقوله سیاست و ولایت فقیه نزد علمای شیعه پی برد.